باز هم صد واژه و یک خواسته
زخم های کهنه و پیراسته
بغض ها صد ساقه در یک ریشه اند
هی مداوم در هراس تیشه اند
شاید امشب ، ماه کامل می شود
ماه رویش هاله شامل می شود
او سپید و رو سیاهی مال ماست
روز و شب دلواپس احوال ماست
شاید امشب ، رویشی در دست اوست
هر نگاه عاشقی سرمست اوست
شاید امشب هر بهانه باور است
چشم نرگس ساقی و آب آور است
شاید امشب ، آسمان یک پیک شد
انتهایش وسعت لبیک شد
شاید امشب ، دل شفایش می دهند
یا که سعی بر صفایش می دهند
شاید از یوسف نشانی می رسد
بر پدر راز نهانی می رسد
این فراق امشب بساطش رفتن است
سهم ما اما به او پیوستن است
شاید امشب ، یک قیام آغاز شد
صد دل این جا عاشق پرواز شد
شاید امشب جشن ما خوشرنگ شد
یا که یوسف خود به ما دلتنگ شد
آه امشب بوی پیراهن بس است
این شمیمش آرزوی هر کس است
شاید امشب چشم ها بیدار شد
محو سیمایش ولی بیمار شد
شاید این یوسف خودش هم ندبه خواند
بعد از این هر مجلسی را خطبه خواند
نرگس امشب ناز را کم می کند
این زمانه خالی از غم می کند
جشن بوی ماندگاری می دهد
مژده از یک یادگاری می دهد
شاید امشب گم شود این جا خزان
تا دل ها اوج پیری شد جوان
شاید امشب یک ترانه ساز شد
بازهم ، لب ها به خنده باز شد
شاید امشب ، پرده ها هم پاره شد
بی تامل ، دردها هم چاره شد